به خاطر گونول،بولنت و فِرای با هم از هم جدا میشوند؛ بولنت خانه را ترک میکند. ایجه و میلیس ازدواج کرده و با فرایه که تنها مانده، به خانهشان میآیند. زینب عشقش را در قلبش دفن کرده و زندگی جدیدی را آغاز میکند. راههای زینب و ایجه که همچنان یکدیگر را مانند دیوانه دوست دارند به دلیل بارداری میلیس با ایجه از هم جدا میشود و با یک از دست دادن دردناک دوباره به هم بازمیگردند. در حالی که همه این اتفاقات میافتد، جهان سِihan مرد جوان و قوی وارد زندگی زینب میشود. سِihan برادر بزرگ Seda است. با این حال، راز قدرتمند سِihan نمیتواند عشق او را متوقف سازد. اگرچه این راز چهرههای Sihan و Ege را روبهرو میکند، تنها چیزی که این دو مرد با هم دارند، علاقهشان به زینب است. سیلا با دستهای از دشمنان Kuzey ربوده میشود. Kuzey همین حالا عاشق سیلا شده و به دنبال او میگردد. با وجود این، کاویـدان که مخالف کامل بودن سیلا و Kuzey است، با استفاده از البر سعی در جداکردن آن دو خواهد داشت. نقشه واقعی کاویدان ازدواج Kuzey با دختر خود بهبهار است.