فواسول مجبور شد به تایلند بازگردد و پدرش اقدام به خودکشی کند به دلیل مشکلات مالی. تمامی داراییها توسط بانک مصادره و فروش شد. او و مادرش ناچارند به خانهٔ نسبی در استان نقل مکان کنند. در اینجا با چاتتابون آشنا میشود، دختری شیطانصفت که ظاهراً از غرورش متنفر است. او همیشه توسط او به تمسخر گرفته میشود تا با هر حادثهٔ فراطبیعی در اینجا روبهرو شود.