داستانی درباره مرد جوانی به نام ماسایا که آرزوی زندگی ساختن در توکیو را دارد. ماسایا معتقد است زندگیاش در زادگاهش بیحال است. چند سال بعد موفق به نقل مکان به توکیو میشود اما بدون پیامد. در توکیو، او حقیقت معنای زندگی، بقا، عشق، ناامنیها، ناامیدی و امید را سخت میآموزد. همچنین با مشکلات زندگی در شهر بزرگ و اصلاح رابطهاش با والدینش، بهویژه مادرش آشنا میشود.