بی رحم
میلان، ایتالیا، ۱۹۶۷. سانتو روسو، پسری از نژاد کالیبری، به همراه والدین و برادر کوچکش به شمال میآید تا شرایط زندگی بهتری پیدا کند. به دلیل یک سوء تفاهم مضحک و تحقیر پدرش، سانتو به زندان میافتد، جایی که «آموزش واقعی» را تجربه میکند. در سال ۱۹۷۸، او و دوستانش اسلیم و ماریو به یک حرفه جنایی ۱۵ ساله وارد میشوند، یک دور باطل موفق و بیرحمانه از سرقتها، آدمرباییها، قتلها و قاچاق هروئین.