در علفهای بلند
پس از شنیدن فریاد کمک یک کودک از عمقهای سبز یک میدان وسیع علفهای بلند، بکی، یک زن باردار، و کال، برادرش، ماشین خود را نزدیک یک کلیسای abandoned مرموز پارک کرده و وارد میدان میشوند. آنها متوجه میشوند که تنها نیستند و به دلایلی قادر به فرار از یک هزارتوی گیاهی کاملاً غیرقابلحل نیستند.