یوسیف و ویکی به خانه والدینش می روند تا آن را تمیز کنند. او با آنتونیس، سرگردانی، روبرو می شود و رابطه عجیبی با او پیدا می کند. ویکی نشانه هایی از مادر مرده اش را در خانه کشف می کند. پس از درگیری، یوسیف اجازه می دهد آنتونیس از پرتگاهی بیفتد. پایان تردید بین memories و imagination را بر جای می گذارد.