اشک هور
سفره شام ننه علی بازمانده بود. صدای آژیر قرمز و صدای ضدهواییها در عمق تاریک کوچه او را نگران میکرد. ننه علی درانتظار آمدن پسرش از جبهه، آرام روی سکوی جلوی در نشست…
پیشنمایش موجود نیست.