بامبل بی
آلکس در بن بست است. او سعی میکند جایگاه خود را در جهان، مردانگیاش، نقش خود در مراقبت و منبع صداها در خوابهای پدربزرگش درک کند. لوسیا از بدو تولد نابینا است. او آلکس را راهنمایی میکند. او به عنوان توصیفگر صوتی فیلم برای افراد نابینا کار میکند. پدربزرگش بیش از صد سال دارد و برای ماهها صدایی خوابهایش را مختل کرده است. او دیگر نمیتواند تفاوت بین خواب و واقعیت را تشخیص دهد. لوسیا به آلکس کمک میکند تا ببیند چگونه او درک میکند، چگونه خواب میبیند و چگونه احساس میکند. آلکس نیاز دارد احساس کند.
پیشنمایش موجود نیست.