فیلم استیراپ
علی توسط ناتنیاش بزرگ شده است. عدنان، که باعث مرگ پدر علی شده، همچنین به علی بدرفتاری میکند. علی که مادرش بیمار است، چارهای جز تحمل عدنان ندارد. او به مدرسه نرفته و در کنار اسبها در یک اصطبل بزرگ شده است. با مرگ مادرش، دلیلی برای ماندن با عدنان ندارد. وقتی به نادرستی به دزدی متهم میشود، به دریاچه میپرد تا خودکشی کند. گل، که در چادر سرگرمی کار میکند، علی را بیهوش پیدا میکند. جوان به کاروان سرگرمی که توسط احمد و خانوادهاش اداره میشود، ملحق میشود. برای اولین بار از دوران کودکی، طعم آرامش و عشق را چشیده است. وقتی کاروان در شهری که از آن فرار کرده توقف میکند، برای محافظت از گل وارد درگیری میشود. جوانی که پلیس است، مجبور میشود دوباره با عدنان روبرو شود. مرد بدجنس مصمم است تا جوانی و دوران کودکی علی را خراب کند.
پیشنمایش موجود نیست.