دیوید و الفها
کریسمس در حال نزدیک شدن است، اما این زمان خوشحالی برای دیوید نیست. پس از نقل مکان به یک شهر بزرگ، والدینش در کار غرق شدهاند و معنای کریسمس را فراموش کردهاند. دیوید تصمیم میگیرد که این وضعیت را تغییر دهد. او به همراه آلبرت الف، که از سرزمین سانتا فرار کرده تا بفهمد کریسمس چیست، به سمت کوههای تاترا میرود، جایی که پدربزرگ و مادربزرگش زندگی میکنند، در سفری پر از ماجراجویی.