نینا به همراه والدینش زندگی فقیرانهای دارد. ازدواج او با مردی ثروتمند ترتیب داده شده است، اما به دلیل عدم توانایی والدینش در تأمین مهریه، این ازدواج انجام نمیشود. رام نات کاپور وارد عمل میشود، با نینا ازدواج میکند و او به زندگی فقیرانهای با او نقل مکان میکند. او بسیار بلندپرواز و سطحینگر است و شروع به زندگی موازی میکند. حتی پس از تولد پسرش، راوی، همچنان از زندگیاش لذت میبرد و همسر و پسرش را نادیده میگیرد. سپس یک روز یک گردنبند میدزدد و اجازه میدهد رام نات تقصیر را به گردن بگیرد و به همین دلیل او دستگیر و زندانی میشود. وقتی رام نات برمیگردد، هیچ نشانی از نینا نیست و او به تنهایی مسئولیت راوی را بر عهده میگیرد. ۱۵ سال بعد، راوی بزرگ شده و یک جنگلبان در اوتار پرادش است.