رقابت بین رانیمه و یک جامعه کوچک و خصمانه وجود داشته است. گذر زمان تنها شکاف بین این دو را عمیق‌تر کرده است. وقتی وارث رانیمه، سیما، تلاش می‌کند تا صلح برقرار کند، به شدت توسط رانیمه reprimanded می‌شود. سپس سیما با آجی جین ملاقات می‌کند و هر دو عاشق می‌شوند. وقتی رانیمه از این موضوع مطلع می‌شود، نارضایتی خود را از آجی ابراز می‌کند. اما سیما بر این موضوع پافشاری می‌کند و تنها با آجی ازدواج خواهد کرد و می‌خواهد بین دو جامعه صلح برقرار شود. در نهایت، رانیمه موافقت می‌کند که با قبیله صلح کند، تنها برای اینکه توسط مانگو که می‌داند رانیمه گذشته‌ای مشکوک دارد، باج‌گیری شود. گذشته‌ای که آنقدر وحشتناک است که او هر کسی را که جرات کند آن را فاش کند، خواهد کشت.