رابرت آلن که به تازگی از همسرش جدا شده، در یک مهمانی با پگی آشنا میشود و او به زودی معشوقهاش میشود. اما این رابطه زمانی به پایان میرسد که رابرت متوجه میشود پگی یک نیمافت است. رابرت سپس با گلوریا رابطهای برقرار میکند، اما این رابطه نیز به پایان میرسد وقتی که او متوجه میشود گلوریا، که نسبت به مردان بیاحساس است، یک لزبین است. در نهایت، رابرت با فرنچی خوشبختی را پیدا میکند، اما این خوشبختی زمانی از بین میرود که دو مرد به آپارتمان حمله میکنند، رابرت را شکست میدهند و فرنچی را مورد حمله و قتل قرار میدهند. مرگ او رابرت را دیوانه میکند.