یک باند از دزدان به رهبری فاوستاو در یک درگیری بین دو عضو خانواده رقیب، پریراها و آراوجوها، مداخله می‌کند. هنریکه پریرا، پسر کلنل پریرا، در یک کمین زخمی می‌شود. فاوستاو او را نجات می‌دهد و از پدرش درخواست می‌کند تا برای زندگی پسرش پولی بپردازد. دزد به هنریکه می‌گوید که او زندانی نیست و فقط به قانون مناطق عقب‌نشینی عمل می‌کند. لوکنا، یکی از دستیاران کار می‌کند برای آراوجوها، فاوستاو را پیدا می‌کند و دو برابر مبلغ درخواستی را به کلنل پیشنهاد می‌دهد تا هنریکه را به عنوان زندانی بگیرد، اما دزد این پیشنهاد را رد می‌کند. کلنل هنریکه پول را می‌پردازد، اما پسر از بازگشت به خانه امتناع می‌کند، حتی با آگاهی از دشمنی بین خانواده‌اش و آراوجوها. جوان تصمیم می‌گیرد به باند بپیوندد.