زمیندار جاناردان رائو، که سرپرست خانواده است، در جامعه احترام زیادی دارد. یکی از پسرانش، باچی، ولگرد و بدجنس است و کارهای بد او روز به روز افزایش مییابد. پس از اینکه جاناردان رائو کمکهزینه او را قطع میکند، باچی سعی میکند دزدی کند و پدرش در حین ممانعت از او دچار حمله قلبی میشود. قبل از مرگ، او وجود یک گنج پنهان از سلسله خانوادگیشان را فاش میکند.