فیلم بھاگت دھنا جٹ
جب لا لی، که شیا مو را دوست دارد، از ازدواج با کالی داس، که توسط عمه اش پیشنهاد شده، امتناع می کند، برادر ساده لوحش، دھنا، و بابی، بھاگوانتی، مجبور به ترک خانه و کار بر روی زمینی بایر می شوند. وقتی دھنا نمی تواند چیزی بکارید، تصمیم می گیرد از تھاکارا، که هیچ کس جز بھگوان شری ویشنو نیست، کمک بگیرد. او به پاندیت تیرلوچن مراجعه می کند تا دیوتی را به خانه اش بیاورد. تیرلوچن او را فریب می دهد و به او یک سنگ می دهد، و او آن را به خانه می آورد و تا زمانی که تھاکارا نذوراتش را به اشتراک نگذارد، از غذا خوردن امتناع می کند. در نتیجه، تمام جامعه، از جمله لا لی و بھاگوانتی، فکر می کنند دھنا عقلش را از دست داده است.
پیشنمایش موجود نیست.