زمانی که عاشق سرکش ویملا، راجنی کانت، توسط برادرش موهان کشته می‌شود، پدر نابینای قربانی، سرهنگ چاندراکانت، از برادر در برابر پلیس حمایت می‌کند. پسر بزرگ سرهنگ، پلیس پرشور، شری کانت، مسئول پیدا کردن موهان است و در نهایت او را در خانه‌اش دستگیر می‌کند. با درک اینکه پدرش به عمد یک مظنون به قتل را پناه داده، شری کانت نیز پدر نابینای خود را دستگیر می‌کند.