فیلم اتیرولی
شنکر یک وکیل و مردی با قلبی طلاست. یکی از مشتریانش مبلغ زیادی پول به او میسپارد که قبل از واریز آن به دادگاه دزدیده میشود. وقتی تلاشهای او برای قرض گرفتن پول ناکام میماند، به طور تصادفی یک جعبه پر از پول و جواهرات به خانهاش میرسد. او خوشحال میشود و پول مشتریاش را با این جعبه جایگزین میکند، در حالی که همسرش ویجایا مخالف است، اما به او میگوید که هیچ گزینه دیگری وجود ندارد. همه چیز به خوبی پیش میرود تا اینکه منیکام، یک راننده تاکسی، شروع به اخاذی از او میکند. دختر شنکر، راجی، ناراحت است که پدرش تحت فشار است و سعی میکند از پلیس کمک بگیرد. صاحب جعبه، پدر شوهر شنکر است. ویجایا بدون اطلاع شنکر درباره جعبه به او اعتراف میکند. وقتی شنکر از این موضوع مطلع میشود، فکر میکند همه چیز تمام شده است. پلیس او را به خاطر قتل منیکام دستگیر میکند. بدتر از آن، دختر شنکر، راجی، که تنها شاهد قتل است، به دلیل شوک بیصدا میشود. بقیه داستان حل معما است.
پیشنمایش موجود نیست.