باغ سیمانی
پس از مرگ شوهرش، مادر جولی، جک، سو و تام شروع به رنج بردن از یک بیماری مرموز میکند. او متوجه میشود که باید به بیمارستان برود و به همین دلیل یک حساب بانکی برای بچهها باز میکند تا آنها بتوانند به صورت مالی مستقل باشند و از سپرده شدن به نهادهای دولتی جلوگیری کنند. متأسفانه او نیز میمیرد و جولی و جک (بزرگترهای خانواده) تصمیم میگیرند که بدن او را در زیرزمین پنهان کنند تا بتوانند بر خانه تسلط داشته باشند. به زودی تام به لباس دخترانه پوشیدن روی میآورد در حالی که سو به طور فزایندهای درونگرا شده و فقط به دفتر خاطراتش اعتماد میکند. در همین حال، جک و جولی احساس جذابیتی نسبت به یکدیگر پیدا میکنند. اما دوست جدید جولی، درک، تهدید میکند که رازهای تاریک زیادی را در این خانواده فاش کند زیرا او به طور فزایندهای به جک مشکوک میشود.