سندباد و چشم ببر
پرنسس فراه از ازدواج با سندباد خودداری میکند تا زمانی که پرنس کاسیم، برادرش، بتواند رضایت خود را اعلام کند. اما، مادر ناتنی شرور پرنس، ملکه زنویا، کاسیم را به یک بابون تبدیل کرده است تا پسر خود را به عنوان خلیفه تاجگذاری کند. سندباد، خدمهاش، پرنسس و پرنس تبدیل شده به سرزمین دوری سفر میکنند و با هر مانعی که زنویا در مسیرشان قرار میدهد، مبارزه میکنند تا مشاوره یک مرد حکیم افسانهای را که ممکن است بگوید چگونه این جادو را پایان دهند، پیدا کنند.