فیلم کاروان
سونیته یک زن جوان است که به اشتباه با مردی به نام راجان ازدواج میکند. او فکر میکند که راجان با دوست دخترش، مونیكا، برای قتل او توطئه کرده است و به همین دلیل فرار میکند تا به یک دوست قدیمی پدرش در بنگلور برسد که ممکن است بتواند به او کمک کند. از آنجا که پولی ندارد، تنها راه رسیدن به آنجا پیوستن به یک کاروان مسافرتی است. اعضای کاروان شامل موهان، دستیارش جانی و برادر کوچکش مونو هستند. در طول مسیر، کاروان با گروهی از کولیها که شامل چند جوان بیخیال است، برخورد میکند. سونیته به زودی عاشق موهان میشود اما نیشا نیز به موهان جذب میشود و این موضوع سونیته را دوباره در خطر قرار میدهد. به علاوه، راجان به دنبال سونیته است و هر طور که شده میخواهد او را پیدا کند.
پیشنمایش موجود نیست.