با پایان جنگ جهانی دوم، یک سرباز زخمی شوروی و یک زن قزاق در یک کلیسا پناه می‌جویند. در این مکان مقدس، آنها زمانی را برای استراحت و قدردانی از زیبایی‌های اطرافشان صرف می‌کنند، در حالی که داخل ساختمان با آثار هنری زینتی تزئین شده است. گروهی از سربازان نازی در نهایت این لحظه آرامش را مختل می‌کنند، زیرا وارد کلیسا می‌شوند و آثار مقدس درون آن را ناپاک می‌کنند. ساکنان اصلی به طور نامحسوس این جنایت را شاهد هستند و سرباز روسی احساس می‌کند که باید برای حفظ تاریخ کشورش بجنگد.