اسحاق ، و همسرش تانیا برای کمک به پدر غافلگیر شده اسحاق آبه به حومه شهر می روند تا برخی از پروژه ها را در اطراف خانه انجام دهند و فرصتی برای تلاش برای جمع آوری کارها انجام دهند.